ماجرای سیزده بدر

از کجا شروع شد .... ؟! ماجرا از اینجاس که سالها پیش پادشاه ایران خشایارشاه که فرد مقتدری بوده و تنها عیبش این بوده که یه مشاور مارموز یهودی داشت و در عوض وزیری توانمند و خوش فکر و با لیاقت به نام هامان ...
خلاصه مشاور مارموز که پیامبر یهودیان صهیونیسم هم هستش و بهش افتخار میکنن مخ خشایارشاه رو میزنه و یه زن یهودی بهش میندازه ... خود خشایار جون که اول نمیدونست یهودیه
خلاصه باهم خوشن دیگه ... این دختره همونطور که اگه فیلم یک شب با پادشاه رو دیده باشید دین خودشو از خشایارشاه مخفی میکنه تا اینکه
یک روز هامان متوجه میشه این زن با یهودی ها رابطه داره و متوجه میشه یهودی ها باسه مردم ایران توطئه هایی دارن و به پادشاه میگه و خشایار شاه اینو به زنش میگه و خلاسه ...
در شب ۱۲ فروردین خشایارشاه در حالی که مست بوده فرمان قتل هامان و تمام اطرافیانش رو میده و در روز ۱۳ فروردین ۷۷۰۰۰ ایرانی و هامان در خونه هاشون به طرز وحشیانه ای قتل عام میشن
یه لحظه صحنه قتل عام رو تصور کنید ! کردید ؟ خوبه !
ازون سال به بعد صبح ۱۳ فروردین ایرانی ها از خونشون بیرون میان و تا ظهر نگذشته به خونشون بر نمیگردن و اسمشو میذارن ۱۳ به در !!! تا یاد قتل عام شدگان رو نگه دارند و یه پیامی برسونن ...
خب ۲۵۰۰ سال گذشت و اینک تاریخ معاصر ما ... شاه ایران وقتی مست بود فرمان قتل امیر کبیر رو میده
چه جالب تاریخ تکرار میشه ...











الهی!با خاطری خسته،دست از غیر تو شسته ودر انتظار رحمتت نشسته ام،بدهی کریمی،ندهی حکیمی،بخوانی شاکرم،برانی صابرم.