چه با شکوه است آن روز که تو مى آيى

مى دانم آنروز، روزى دوست داشتنى خواهد بود که تو پس از سالها انتظار کشيدن منتظرانت مى آيى وبه تمام ظلمها وتباهى ها پايان مى دهى تا خورشيد حقيقت از پشت ابرهاى شک وگمان جاودانه طلوع کند واين گونه درخواست عاشقانت اجابت مى شود؛ همانها که هر صبح جمعه با چشمانى گريان زير لب زمزمه مى کردند:
(کجاست آن پيشوايى که خدا او را باقى گذاشته که از عترت راهنماى (پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم) برون نيست؟ کجاست آن که براى گسستن ريشه ستمگران آماده شده؟ کجاست آن که (جهان) چشم به راه او دوخته تا کژى وناراستى را راست گرداند؟ کجاست آنکه اميدها به سوى او رود تا بنياد ستم وبيداد برکند؟).
آن روز که تو مى آيى زمين نفس راحتى خواهد کشيد وسينة پرخون خود را نشان تو خواهد داد وبا بغض چندين هزار ساله اى خواهد گفت که قابيليان چه بر سر هابيليان آوردند؛ آنانى که به خاطر تکه زمينى ناقابل خون برادرانشان را روى سينه پرجوش واندوه من ريختند، غافل از اينکه روزى در سينه ی من براى هميشه خواهند خفت. وآن روز تو انتقام تمام مظلومان تاريخ بشريت را از ظالمان ديو صفت خواهى گرفت پس اينگونه دعاى تمام عدالت جويان مستجاب خواهد شد؛
(کجاست خونخواه پيامبران وپيامبرزادگان؟کجاست خونخواه کشته کربلا؟ کجاست آن پيشوايى که از جانب خدايارى شده بر هر که بر او دست ستم گشود وبه او دروغ بست؟ کجاست آن درمانده اى که دعايش به اجابت رسد؟).
اکبر خورد چشم
منبع: http://setaraesohail.blogfa.com
برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب رجوع کنید
الهی!با خاطری خسته،دست از غیر تو شسته ودر انتظار رحمتت نشسته ام،بدهی کریمی،ندهی حکیمی،بخوانی شاکرم،برانی صابرم.